loading...
لوکس سنتر _ بهترین سایت تفریحی
امیرحسین بازدید : 3 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)


داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم

یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد

نگاش کرد و زد زیر خنده!!!

گفت: میدونی این چیه؟

اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰شد بدم بهت

حیف واقعا!!!

خاک تو سرت !!!

امیرحسین بازدید : 3 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)

به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟؟؟

میگه نه برو بیرون بخر!!!

نون هم بخر!!!

یه سر برو تا اون داروخانه شبانه روزیه یه قرص معده بخر!!!

... ... میوه هم بگیر که عصر مهمون داریم!!!... ماشينم بنزين
نداره....زحمت اونم بكش.



میگم : نه احساس میکنم ته ریش بهم میاد!

امیرحسین بازدید : 3 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)
آقو چن روز پيش يکي از دختراي کلاس که چن وقتي ميشد
عاشق ما شده بود پشت صندلي ما نوشت عاشقتم...
ما ديروز داشتيم تو محوطه دانشگاه قدم ميزديم
يهو ديديم دو نفر از حرا...ست اومدن
مارو بردن 2ساعت و نيم کتکمون زدن
که بگو کدوم دختر بود!؟
مام که نميتونستيم به عشقمون خيانت کنيم
گفتيم يه اسم الکي بگيم بپيچونيم گفتيم فاطمه اسدي...
از شانس ما اسم زن رئيس دانشگاه فاطمه اسدي بود!
ها ها ها ها...
مارو بردن پيش رئيس ديديم خيلي منطقي برخورد کرد،
گفت الآن ميريم خونه من تا مطمئن شيم،
گفتيم خدارو شکر الآن ميفهمه همش دروغه...
آقو رفتيم اي آقوي رئيس زنگ در خونه شونو زد
زنش اف افو ورداشت گفت
"بدو بيا بالا...شوهرم تا غروب نمياد"...
ها ها ها ها ها...
طرف منتظر دوس پرش بود!...
آقو اي رئيس دانشگامون هم فکر کرد
زنش منتظر ما بوده وسط کوچه افتاد سر ما
به حد مرگ مارو زد!
اتفاقاٌ وسط اي کتک کاريا دوس پسر زنش هم اومد
تا جريانو فهميد اونم شروع کرد به زدن ما!
يني در اين جريان استخون بندي من بطور کامل نابود شد...
ها ها ها ها ها ها...
عشقمونم جريانو فهميد مارو ول کرد رفت...
آخه آدم عاقل پشت صندلي ابراز علاقه ميکنه!؟
ها ها ها ها ها ها...
امیرحسین بازدید : 0 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)


 

 

بچه که بودم یه بار مامانم خواست منو تنبیه مدرن کنه

 

منو تو انباری زندونی کرد منم اون تو شروع کردم به آواز خواندن با صدای بلند

 

یهو دیدم در باز شد مامانم با لوله جاروبرقی اومد دوباره منو تنبیه سنتی کرد!

امیرحسین بازدید : 1 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)

 

من از بچگی ۱ستاره رو نشون کردم تو آسمون

میگفتم این ستاره منه وقتی فهمیدم چراغ دکل مخابراته کمرم شکست 

 

امیرحسین بازدید : 3 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)

 

مکان خوابگاه:نوبت کیه چایی دم کنه
   
بچه ها:کی چایی میخوره تو این گرما؟
   
وقتی من با لیوان چایی میام تو اتاق
   
بچه ها:نمیدونی چهار نفریم یه لیوان چایی دم کردی بیشعور؟

 

امیرحسین بازدید : 1 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)

قبض موبایلمو به بابام فوروارد کردم آخرشم نوشتم بوووووس
بابام بهم اس‌ام‌اس داد:
اون بوس و پاک کن قبضتو بفرست واسه اون پدر سگی‌ که باهاش حرف میزدی

امیرحسین بازدید : 1 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (1)

یکی از بزرگترین آرزوهای من در دوران تحصیل :
کاش فردا بارون نیاد ، آخه ما ورزش داریم …

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 38
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 397
  • کدهای اختصاصی